چرخش پوچ

شاید لذت به پوچی رسیدن

چرخش پوچ

شاید لذت به پوچی رسیدن

امروز

بالاخره هفته الک-مخا (elec-mokhaa) (=همون الکترونیک و مخابرات) هم تموم شد.

خوب بود. آخرش هم یه کیف به ما دادن. دو وعده شام هم تشریف بردیم بوفالو. این قدر شب اول گند زدیم به اون رستوران بد بخت که شب دوم اون خانمه مارو یادش بود() گفت: "ااااا شما همونایید؟" گفتیم آره.


این قد خسته ام که دارم می میرم. یه چند ثانیه... ببخشید، اس ام اس اومد مجبور شدم جواب بدم.

کجا بودیم؟ آها.


ولش کن. اس ام اس ِ شب بخیر() که بیاد دیگه منم باید برم بخوابم. فردا یه گزارش مبسوط براتون می نویسم. از هفته و دو شب بوفالو و .... . این هفته من یه بار هم سلف نرفتم.


شب شما هم بخیر.......


پ.ن. جهنم سرخ هم آپدیت شد.

دعا

خدایا یه ویندوز ۶.۵ واسه این موبایل کوفتی ما بفرست بیاد.


پ.ن. (بعدن اضافه شد:) پیدا کردم. تو سایت xda-developers.com بود. "حضرت خدا" خودت برو ورش دار. من که مسئول کارای جبرئیل نیستم. (در جواب کامنت "حضرت خدا")

چیزی نخواهی فهمید



لذت مرگ برایمان چنان گوارا شده که هرچه از خودمان فرار می کنیم بیشتر به خودمان گرفتار می شویم.


چرا هرگز نمی بینیم کسانی هم هستند که برای ما ارزشی نه کمتر از آنچه که خودمان برای خودمان داریم برایمان دارند و برایشان بیشتر از ارزشی که برایمان دارند برایشان داریم؟


کودکی گم شده هر کس چنان در تنگنای وجودش محو شده که هر دشنام و نفرینی را به جان می خرد که ذره ای از آن را بر وجود آکنده از پوچ خودش بریزاند.


در زندگی هر چه از خودمان بیشتر باشیم باز هم کمی خودمانیم.


جشن تولدی که برایمان تمام شد. دیداری که ناتمام ماند و صد ها لذت پوچ دیگر.


جایی شنیدم که  "پایان تلخ بهتر است از تلخی بی پایان". و من حتی تلخی بی پایان را با تو دوست دارم چرا که زمزمه صدایی که از تو در گوشم است در تک تک کلمات اس ام اس هایت برایم هویدا می شود.


درک کردن وجودی تمام برای ذهن ناتمام من کاری دشوار است که به دلیل وجود تو برایم معنا می شود.


هر چه بیشتر می نگرم بیشتر به تو و خدایی که تو به من دادی می رسم.


لذت با تو بودن برایم چنان زیاد است که دوستیمان را که هر ثانیه استحکامش می دهیم به جان می خرم و ساعت ها تماشای جاده را به بهانه چند ثانیه با تو بودن می پذیرم.


تمامش نکن که تمامم می کنی ........



پ.ن. این مطلب همزمان تو اون یکی وبلاگم هم نوشته شد.

بدون عنوان

برای خندیدن منتظر خوشبختی نمی شوم -  شاید خوشبختی منتظر خندیدن من باشد


پ.ن. این وبلاگه قراره فقط روزمرگی های منو به تصویر بکشه. اگه هوس خوندن متن هایی تو همون حال و هوای قبل رو کردید "جهنم سرخ" هست.


پ.پ.ن. این روزها به شدت سرم شلوغه. مثلن دبیر انفورماتیک "هفته الکترونیک و مخابرات" شده ام. دیشب تا ساعت 6 بیدار بودم و سایت طراحی می کردم. آدرسش اینه : http://www.eeweeks.com


پ.پ.پ.ن. قابل توجه اونایی که نمی خوان بقیه بدونن چی می خونن: تقریبن مشخص شد من چی می خونم و کجا. جایی که حالم از تک تک آجراش بهم می خوره. لطفا سعی نکنید نصیحت کنید چون همه عالم و آدم می دونن تو دوره کارشناسی از شریفش بگیر تا .... همه عین همن. چون اینجا ایرانه!


پ.پ.پ.پ.ن. بهتر نبود اینها رو می ذاشتم به عنوان متن اصلی و اون جمله بالا رو می کردم پی نوشت؟


پ.پ.پ.پ.پ.ن. خب معلومه که بهتر نبود چون چند تا پ.ن. بهتر از یکیه.


پ.پ.پ.پ.پ.پ.ن. خودم می دونم املای تقریبن و ... از نظر مدرسه ای غلطه. ولی چون حالم از عربی به هم می خوره دلم می خواد این جوری بنویسم